كشتي‌راني مگس

ساخت وبلاگ

كشتي‌راني مگس

‌مگسي بر پرِكاهي نشست كه آن پركاه بر ادرار خري روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتي مي‌راند و مي‌گفت: من علم دريانوردي و كشتي‌راني خوانده‌ام. در اين كار بسيار تفكر كرده‌ام. ببينيد اين دريا و اين كشتي را و مرا كه چگونه كشتي مي‌رانم. او در ذهن كوچك خود بر سر دريا كشتي مي‌راند آن ادرار، درياي بي‌ساحل به نظرش مي‌آمد و آن برگ كاه كشتي بزرگ, زيرا آگاهي و بينش او اندك بود. جهان هر كس به اندازة ذهن و بينش اوست. آدمِ مغرور و كج انديش مانند اين مگس است. و ذهنش به اندازه درك ادرار الاغ و برگ كاه.


داستانی از مثنوی

بزودی با مطالب جدید وبلاگ بروز می شود...
ما را در سایت بزودی با مطالب جدید وبلاگ بروز می شود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nooredaroon بازدید : 179 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 16:48